- گاو دارو
- سنگهای صفراوی تولید شده در کیسه زهره گاو را گویند و آن در طب قدیم مخلوط با انزروت جهت تقویت عمومی و چاق شدن باشخاص ضعیف خورانیده میشد سنگ صفراوی گاو سنگ زهره گاو زهره گاو اندرزا جاوزین گاو زهره حجرالبقر
معنی گاو دارو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شغل و عمل گاودار نگهبانی و مراقبت گاو
گاویزن، ماده ای شبیه زردۀ تخم مرغ که از میان زهرۀ گاو به دست می آوردند، مهرۀ زهرۀ گاو
اندرزا، جاویزن، گاوسنگ، گاوزهره، گاوزهرج
اندرزا، جاویزن، گاوسنگ، گاوزهره، گاوزهرج
آنتی بیوتیک
تریاقی که حفظ جان کند و زندگی بخشد نوش دارو، تریاک افیون
دارویی که از همه داروها سودمند تر باشد بهترین دارو عالیترین دوا: شاه دارو بود شراب بلی زو چو بر حد اعتدال خوری. (جوامع الحکایات)، شراب باده
دارویی که حفظ جان کند و زندگی دوباره ببخشد، نوش دارو، تریاق، پادزهر، داروی ضدزهر، برای مثال جان نالان را به داروخانۀ گردون مبر / کز کفش جان داروی بی سم نخواهی یافتن (خاقانی - ۳۶۱) ، ازبین برندۀ ناراحتی، برای مثال ای سخنت مهر زبان های ما / بوی تو جان داروی جان های ما (نظامی۱ - ۱۱)
گیاهی است علفیو یکساله از تیره لبدیسان (نعناعیان) که ارتفاعش بین 20 تا 50 سانتیمتر است و در مناطق بحرالرومی و ایران بحات وحشی میروید. برای این گیاه اثر مدر در کتب دارویی ذکر شده است صنوبر الارض زرعا عرصف کرفشا جوده کمفطوس. کمافیطوس کماشیتوس یرسروسی ککرونده صنوبر کاذب خمافیطوس یرچامی قمفطش قمفطیس عرسف خمابیطوس خامانیطس تخم کرفس رومی جانت قبطه خامافیطس کمابیطوس
نوشدارو، داروی جان بخش
بهترین دارو، دارویی که از همۀ داروها بهتر و سودمندتر باشد، برای مثال شاه دارو بود شراب، ولی / زو چو بر حد اعتدال خوری (؟- مجمع الفرس - شاه دارو) ، شراب
ادعا کننده
شغل و عمل گاودار، جایی که در آن گاو نگهداری می کنند
شاخ گاو
آنچه بشکل و هیئت گاو باشد، یا گرز (گرزه عمود) گاوسار. گرزی که سرش شبیه بسر گاو باشد: چون زند بر مهره شیران دبوس شصت من چون زند بر گردن گردان عمود گاو سار. (منوچهری)، گرز فریدون که سرش همانند سر گاو بود: فریدون ابا گرزه گاوسار بفرمود کردن برآنجا نگار. (گشتاسب نامه دقیقی)، طویله ای که در پیش سرای برای گاو آماده کنند: بهو گاوسار فراخ
جوشی چون دوغ جوشی مایعی که دارای گاز است آب گازدار دوغ گازدار
کسی که گاو نگهداری کند و گاو پرورش بدهد
کسی که گاو را نگهدارد و تربیت کند